برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 21 آذر 1394برچسب:اميد,پرورش افكار,, | 23:44 | نویسنده : اسدي |


صبح شد ،موقع بلند شدن با خودش گفت:براي كسي بمير كه برايت تب كند. صورتش را شست و خودش را در آينه نگاه كرد. روي آينه با انگشت نوشت : براي كسي تره هم خرد نكن.

تازه اميدوار شده بود. سر ميز صبحانه مادرش گفت:چه فايده هر روز كاغذ سياه ميكني؛پول هم در مياري!

دختر از سر سفره بلند شد. توي دلش گفت : براي همه مادر است براي ما زن بابا.

وقتي سوار تاكسي شد. نفس عميقي كشيد ، چند لحظه نفسش را در شش ها نگه داشت و با پفي بيرون داد و آهسته گفت: هي ... نوشته هام به درد جرز لاي ديوار كه ميخوره!

كاغذ و قلمشو برداشت و همانجا آخرين جمله ي داستانش را كامل كرد.

گوشي اش زنگ خورد.برق اميد از چشمانش پيدا بود.جواب داد ، ناشرش بود.كتابش چاپ ميشد.



 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 تير 1394برچسب:اميد,نااميدي,كنايه, دهقان اسدي,پرورش افكار,, | 16:33 | نویسنده : اسدي |

یک درخت میتواند شروع یک جنگل باشد؛

یک لبخند میتواند آغازگر یک دوستی باشد؛

یک دست میتواند یاریگر یک انسان باشد؛

یک واژه میتواند بیانگر هدف باشد؛

یک شمع میتواند پایان تاریکی باشد؛

 
یک خنده میتواند فاتح دلتنگی باشد؛

امید میتواند رافع روحتان باشد؛

یک نوازش میتواند راوی مهرتان باشد؛

یک زندگی میتواند خالق تفاوت باشد؛

امروز آن “یک” باشیدهر پرهــــــیزکار گذشـــــــته ای دارد

و هر گناهکار آینده ای

پس ، قضــــــــاوت نکن . . .

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 7 ارديبهشت 1394برچسب:لبخند,دست,واژه,خنده,اميد,زندگي,دهقان اسدي,پرورش افكار,, | 18:23 | نویسنده : اسدي |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد
.: Weblog Themes By VatanSkin :.